آریا یه دوست قدیمیه... میتونم بگم فامیل یا دوست خانوادگی بودن باهامون. بهترین خاطرات و شیطنتای نوجوونیمو با اون تجربه کردم. جوری که بعد ها بعد از اینکه دیگه روابط خانوادگیمون تیره و تار شد گاهی دلم واسه خودش و خاطرات خوبی که باهاش داشتم تنگ میشد. و این برای منی که همه ی اطرافیانیم معتقدن شاداب اصلا نمیفهمه دلتنگی یعنی چی ؛ کم چیزی نبود.
قضیه از این قرار بود که پدرامون با هم دیگه یه سری شراکت مالی داشتن و به یه جایی که رسیدن دیدن یه سری گره افتاده تو کار و حساب و کتاباشون با هم نمی خونه و شراکت شون رو جدا کردن. یه سری دلخوری پیش اومد که کار به خانواده ها هم کشید و اون دوستی عمیق و مسافرت رفتنا و خوش گذرونیامون به کل تعطیل شد.
و اما آریا....
تنها چیزی که باعث میشد من آریا رو گمش نکنم این بود که ما همدیگه رو توی اینستاگرام فالو داشتیم! بدون تکسکت بدون کامنت بدون هیچی...
شبِ تولدم یه استوری فان که درواقع سوتیِ دوستم بود و گذاشتم رو اینستا، در حالی که اصلا انتظارشو نداشتم ؛ آریا اونو ریپلای کرد و تولدمو تبریک گفت و در حد چنتا جمله درباره ی استوریم حرف زدیم و شوخی کردیم. بعد از یه مدت طولانی که هیچ ارتباطی نداشتیم باعث شد یخمون یکم آب بشه...
- بقیشو بعدا پست میکنم...💎
نظرات (۳)
سراسر گنگ
سه شنبه ۲ مرداد ۹۷ , ۲۰:۲۷از این مدل ها تجربه داشتم حس عجیبیه
شاداب ....
۳ مرداد ۹۷، ۱۰:۵۵ناشناس
سه شنبه ۲ مرداد ۹۷ , ۲۰:۲۷شاداب ....
۳ مرداد ۹۷، ۱۰:۵۶tarane fn
جمعه ۲ شهریور ۹۷ , ۱۸:۳۵شاداب ....
۲۳ شهریور ۹۷، ۲۳:۳۹