دارم صفحه ی اینستگرام مهدی معارف رو چک میکنم ؛ یه عکس که تصویر خانومی هستش که فرزندش رو در آغوش گرفته توجهم رو جلب میکنه. عکس رو باز می کنم و کپشن رو می خونم. راجب خانومی نوشته شده که علی رغم مشکلِ فیزیکی ای که براش پیش اومده ، بازم جا نزده! به قول خودش " توی هیچ کدوم از نقشه هایی که برای زندگیش کشیده بود "ویلچر" وجود نداشت ولی حالا که سرنوشت این رو براش رقم زده کوتاه نیومده و کم نیورده"
ذهنم میره سمت خودم و جمله هایی که این چند وقته با خودم تکرار می کنم. به همه ی برنامه هایی که قرار بود تا این موقع بهشون رسیده باشم ، به اینکه قرار بود تا این سن چند صد قدم جلو رفته باشم و دقیقا زندگی منو چقدر عقب تر نگه داشته ! به اینکه من چی؟ من توی نقشه هایی که برای زندگیم کشیده بودم روزی رو پیش بینی کرده بودم که بگم همه ی تلاش هام پوچ! باید از صفر شروع کنم؟
انگار ماهیت زندگی همینه...
واقعا دنیا به من بدهکار نیست... باید فکر کنم ببینم اگه پِلَن اولم کار نکرد، حالا میتونم با زندگیم چکار کنم ؟ و چقدر این سبکِ فکر کردن بهم آرامش میده...
نظرات (۲)
آقای برادر
شنبه ۶ مرداد ۹۷ , ۰۵:۲۵tarane fn
جمعه ۲ شهریور ۹۷ , ۱۸:۳۶شاداب ....
۲۳ شهریور ۹۷، ۲۳:۴۰